ای قاصدک بیا
روزی به خانهام
ای قاصدک بیا
تا خانهام شود
از خنده باصفا
روزی که آمدی
در کنج خانهام
بنشین و خنده کن
بر روی شانهام
آنگه برایم از
پروانهها بگو
از شوق کودکان
از خانهها بگو
شعری برایم از
دریاچهها بخوان
درگوش خستهام
از لالهها بخوان
با من مگو چرا
اینگونه خستهای
درهای خنده را
بر سینه بستهای
ای قاصدک غمی
بر سینه بستهای
ای قاصدک غمی
بر سینه مانده است
کین گونه خنده را
از خانه رانده است
ای قاصدک پدر
روزی که شد شهید
در واپسین نفس
هرگز مرا ندید
از دوریاش دلم
تنگ است و بیصدا
او رفته آسمان
تا عرش کبریا
ای قاصدک دلم
پیوسته با خداست
با آنکه سینهام
از خندهها جداست
ای قاصدک بیا
تا خندهرو شوم
با قصههای شاد
من روبرو شوم
خواهم که با تو من
یک شب سفر کنم
از ابر غصهها
خندان گذر کنم
جمشید مقدم
تنظیم:بخش کودک و نوجوان